دگرگونی آیینهای عزاداری از مکانهای سنتی به خیابان باعث دگرگونی شکل، فرآیند و حتی محتوا در این آیینها میشود. تا این حد خیابانی شدن، آدابی را رقم میزند که عنصرهایی چون روایت، ذکر، تذکر و حتی داد و ستد فرهنگی- قومی را از آیینها میکاهد.
به گزارش مجله خبری؛ این مضمون یادداشت رضا دبیری نژاد - موزهدار و پژوهشگرِ ایرانشناس – است دربارهی یکی از تغییرهای سالهای اخیر در آیین پرشکوه عزاداری حسینی (ع). او در یادداشت خود با عنوان «خیابانی شدن آیینهای محرم»، به این اتفاق که به نظر میرسد بهمرور در حال تبدیل شدن به یک آیین است، اشاره میکند.
او در یادداشت خود آورده است: «تهران شهر خیابان شده است، شاید خیابان مهمترین سمبل شهر باشد اما وقتی خیابان مهمترین محمل حضور و زیست شهروندان میشود، شهر در سیطره خیابان در میآید. انتخابات میشود، مردم به خیابان میریزند، مسابقه فوتبال تمام میشود، تماشاگران به خیابان میریزند؛ حتا اگر مسابقه فوتبالی در جام جهانی یا والیبالی در دیگر سوی دنیا باشد. حالا «خیابانی شدن»، آیین محرم را هم تسخیر کرده است. حال باید پرسید، آیا خیابانها جایگزین میدانگاههای عزاداری محرم شده است؟
غرفهها و طاقهایی که در خیابانها افراشته شدهاند یا دستههای عزاداری که باید مسیرهای خیانی را طی کنند حتا با طبلها و چراغها و بیرقهای خود. اما باید در نظر داشت که هر مکانی قواعد خود را دارد؛ همچون یک بافت زمینهای، این بافت زمینهای و قواعدش بر آیینهای وارده اثر میگذارد و فرم آنها را دگرگون یا تسخیر میکند.
خیابان محل جولان ماشین است، محل گذر است، محل سرعت است و همواره همنشین خیابان مغازه و ویترین است. اینگونه است که آیینها با همین نشانهها و کارکردها ادغام میشوند. اینگونه است که جایگاههای عزاداری شبیه ایستگاه میشوند و شکل ویترینی به خود میگیرند، یا ویترینها آرایههای عزا را به خود میچسبانند، بیآنکه در نظر گرفته شود هر مکان، کارکرد، تعریف و نقشی خاص دارد.
در تلفیق دو معنا یا کارکرد، آنکه در شرایط حاضر قدرتمندتر است، نقش و کارکرد خود را بر دیگری غلبه میدهد. خیابان جایگاه ماشین است و آدمی با ماشین در خیابان معنا مییابد. اینگونه است که ماشینها هم با آیینهای عزا در هم میآمیزند؛ از نوای پخششان تا ماشین نوشتههای محرمی که یک آن در محرم آرایه و مد میشوند.
مُدشدگی حاصل این زیست است که با غلبه خود از نقش اولیه و چندوجهی آیینها میکاهد. خیابان محل عبور است و محل سرعت و اینگونه عزاداری خیابانی هم شکل گذر و سرعت به خود میگیرد و این گذری شدن و سرعت گرفتن با اشکال سنتی که محل گردآمدن، نشستن، گفتوگو، دیدار و آداب مترتب بر آنهاست در تقابل قرار میگیرد.
در واقع دگرگونی آیینهای عزاداری از مکانهای سنتی به خیابان باعث دگرگونی شکل، فرآیند و حتی محتوا در این آیینها شده است. وقتی یک بنگاه معاملاتی ماشین به عرضه تبدیل نذر میشود یا وقتی ماشینها صف میکشند تا نذری بگیرند و حتا ماشین گردی برای تماشا یا همرای هیئتها به آداب جاری تبدیل میشود، وقتی ایستگاه محل توقف چند لحظهای ماشینها در ترافیک میشوند، همگی آدابی دیگر را رقم زده است که عناصری چون روایت، ذکر، تذکر و حتی داد و ستد فرهنگی- قومی را از آیینها میکاهد.
خیابانی شدن محرم، نقش مکانی را به مثابه یکی از گزارههای اصلی آیین برجسته میکند. در آیینهایی همچون محرم مکان از ساحت کارکردی خود خارج شده و معنایی سمبلیک به خود میگیرد؛ چنانکه با حسینیه شدن نوعی مقدسانگاری موقت پدید میآید، اما آیا خیابان هم میتواند این مراتب تغییر محتوایی و مقدس شدگی را طی کند. آیا خیابانی شدن هم میتواند آداب معنایی جدیدی را در محرم بسازد، آیا خیابانی شدن بخشی از زیست شهری و علاقه نسل جوان امروز است که لاجرم محرم هم باید از آن تبعیت کند؟»