شرح ماجرای گفتگوی امام حسین علیه‌السلام و حضرت زینب در شب عاشورا به روایت مقام معظم رهبری

متن بیانات و روایت مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شرح ماجرای گفتگوی امام حسین علیه‌السلام و حضرت زینب در شب عاشورا در نماز جمعه 20 مهرماه سال 1363 تهران به شرح ذیل است .



به گزارش مجله خبری؛ راوى این قضیه امام سجاد علیه‌الصّلوةوالسّلام است، که حضرت بیمار بودند - امام سجاد نقل مى‌کنند، مى‌گویند در خیمه من خوابیده بودم، عمه‌ام زینب هم پهلوى من نشسته بود و از من پذیرایى مى‌کرد. خیمه‌ى پهلویى هم پدرم حضرت ابى‌عبداللَّه بود، نشسته بود و جُون - غلام ابى‌ذر - داشت شمشیر حضرت را اصلاح مى‌کرد، خودشان را آماده مى‌کردند براى نبردى که فردا در پیش داشتند. مى‌گوید یک وقت دیدم پدرم بنا کرد زمزمه کردن و یک اشعارى خواند که مضمون این اشعار این است که دنیا روگردان شده و عمر به انسان وفا نخواهد کرد و مرگ نزدیک است. «یا دهر افٍ لک من خلیلى کم لک بالاشراق من اصیلى» این نشان‌دهنده‌ى این است که کسى که این شعر را دارد مى‌خواند مطمئن است که به زودى و در زمان نزدیکى دنیا را مفارقت خواهد کرد. امام سجاد مى‌گوید من این شعر را شنیدم پیام و معناى این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را مى‌دهد. اما خودم را نگه داشتم ناگهان نگاه کردم، دیدم عمه‌ام زینب به شدت ناراحت شد. برخاست رفت به خیمه‌ى برادر، گفت برادر جان! مى‌بینم خبر مرگ خودت را مى‌دهى. ما تا به حال دلمان به تو خوش بود، وقتى پدرمان از دنیا رفت، گفتیم برادرانمان هستند .برادرم امام حسن وقتى به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست، سالها به تو دل خوش کردم، به اتکاء تو بودم، امروز مى‌بینم تو هم خبر مرگ مى‌دهى



پست های مرتبط